محل تبلیغات شما

بعد از سه سال یه نفر پیغام بیاره که حلال کنی و ببخشی و تو نمیدونی میشه حلال کرد و گذشت . چه روزهایی سختی گذروندم و چقدر غصه خوردم و همین رنج و غصه منو مریض کرد .

نه میتونم خوشحال باشم از اینکه اونها ناراحتن و  و نه میتونم نبخشم چون قلبم دیگه تحمل این رنج و کینه را نداره .

همه چیز میشه درست بشه و برگرده سرجاش انگار اتفاقی نیفتاده اما مریضی من نه .تنها چیزی که نمیشه جبرانش کرد چون معلوم نیست من خوب بشم .

اما امیدوارم ،چون من خدایی دارم که حواسش هست،وقتی دوستم تعریف میکرد که چی گفتن تنها دلم لرزید و بغض کردم و گفتم خدایا ممنونم که فهمیدن اشتباه کردن و اعتراف کردن .

ولی چه حیف از روزهای عمرم‌ که با غصه گذشت و منو افسرده کرد . و شادی از دلم رفت.

به بقیه نگفتم چی شده عادتمه اول خودم باید در مورد اتفاقات فکر کنم در مورد همه چیزش چیکار باید بکنم ،وقتی که سنگینی اون موضوع کم شد احساس سبکی کردم به بقیه میگم .

میگذرم و به خدا واگذار میکنم میدونم که هر چیزی قانون خودشو داره اگه من کاری نتونم بکنم خودشون نتیجه کارهاشونو مبینن من فقط نظاره  گرم.

سلام بر کریم اهل بیت

یک کم پیچیده است..

یادت مرا فراموش!!!

غصه ,چیزی ,مورد ,گذشت ,میتونم ,بقیه ,نه میتونم ,کرد و ,به بقیه ,در مورد ,رنج و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

منتخب شعرهای رضا اسماعیلی سخنان ماندگار